این گفتگو در صفحات ۱۶ تا ۲۱ نشریهی رناپ، ماهنامهی پزشکی نوین مبتنی بر نوکلئیک اسید، شمارهی دهم، اول فروردین ۱۴۰۳، چاپ شده است.
کی و کجا متولد شدهاید؟ کودکی و نوجوانی را کجا و چگونه گذراندید؟
سوم خرداد ۱۳۳۴ در شهر سیرجان متولد شدهام. دورههای ابتدایی و دبیرستان را در همین شهر گذراندم. در دورهی دبیرستان در کتاب و روزنامهفروشی کار میکردم و از حدود ۱۳ سالگی برای روزنامهها خبر و گزارش مینوشتم. به همین علت نسبت به بسیاری از همسالان خود شناخت بیشتری از حال و هوای کتابخوانی و روزنامهنگاری داشتم. البته از ۱۸ سالگی مجبور شدم سیرجان را ترک کنم و برای تحصیل و کار به شهرهای دیگر بروم.
در کدام شهرها و دانشگاهها تحصیل و کار کردید؟
در سال ۵۳ من تنها دانشآموز کلاسمان بودم که در کنکور سراسری پذیرفته شدم و مجبور شدم برای ادامهی تحصیل در رشتهٔ زیستشناسی به دانشگاه اصفهان بروم و در کنار دانشجویی کار هم بکنم. از پاییز همان سال، یعنی در هجده نوزده سالگی معلمی را آغاز کردم؛ آن هم معلمی دانشآموزان پایهی دوازدهم که کمابیش همسن خودم بودند. سال ۵۷ از دانشگاه اصفهان فارغالتحصیل شدم؛ اما نتوانستم ادامه تحصیل بدهم، چون دانشگاهها تا مدتی بسته بودند. از سال ۱۳۶۶ توانستم تحصیل در رشتهی زیستشناسی را در کنار معلمی در تهران ادامه دهم. در جنوب شهر تهران تدریس و همزمان برای نشریات علمی مطلب مینوشتم. در سال ۶۸ در مدرسهی بینالمللی تهران مشغول تدریس شدم، در سال ۷۰ مقام معلم نمونهی کشور را به دست آوردم و سپس برای آموزش زیستشناسی به دانشآموزان مدارس ایرانی خارج از کشور به یکی از کشورهای عربی منتقل شدم که البته در آنجا هم نشریاتی به زبان فارسی برای معلمان و دانشآموزان منتشر کردم.
پس از بازگشت به کشور چه کردید؟
پس از بازگشت به کشور، به سبب کارهای تألیفی که داشتم، به دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی واقع در سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش منتقل و به عنوان کارشناس مشغول به کار شدم. پس از آن مدتی در چین در رشتهی آموزش بزرگسالان آموزش دیدم و پس از بازگشت به کشور مسئولیت گروه زیستشناسی دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی به من سپرده شد. البته، در کنار آن از سال ۸۳ تا همین دو سال پیش سردبیری نشریهی رشد آموزش زیستشناسی را هم به عهده داشتم. بهعلاوه، از حدود سال ۷۴ با همکاری باشگاه دانشپژوهان جوان المپیاد زیستشناسی کشور را هم پایهگذاری کردم و سرپرستی آن را تا سال ۹۷ ادامه دادم و تا همین سال گذشته در جلسات داوری المپیاد جهانی زیستشناسی در کشورهای مختلف شرکت کردهام.
و اکنون چه میکنید؟
سال ۸۵ از سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی بازنشسته شدم. چند سال پیش مجبور شدم از تهران فاصله بگیرم و از مرکز دور شوم. به همین علت از سرپرستی المپیاد زیستشناسی کشور و سپس از سردبیری کنارهگیری کنم. اکنون وقتم را بیشتر صرف مطالعه و پژوهش، تألیف و ترجمه در زمینههای آموزش، ترویج علم و به ویژه زیستشناسی میکنم.
ممکن است دربارهی کارهای پژوهشی، تجربههای علمی و حرفهای خودتان توضیح دهید؛ چه موفقیتهایی داشتهاید؟
کارهای اصلی من معلمی، نوشتن، شامل تألیف، ترجمه و ویراستاری و سردبیری و کار به عنوان کارشناس آموزش علم بوده که در این راه افتخارهایی به دست آوردهام؛ از جمله معلم نمونهی کشور در سال ۱۳۷۰، کارشناس نمونهی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش در سال ۱۳۸۱، کارشناس نمونهی دفتر برنامهریزی و تألیف کتابهای درسی در سال ۱۳۸۲، مؤلف بهترین کتاب آموزشی در سال ۱۳۸۱، مترجم کتاب سال ۱۳۸۵، ناظر شایسته در تألیف کتاب سال ۱۳۹۰، مترجم کتاب سال ۱۳۸۸، مترجم بهترین کتاب آموزشی در سال ۱۳۹۰ از سوی نهمین جشنوارهٔ کتابهای آموزشی رشد، سردبیر موفق مجلات علمی آموزشی رشد در سال ۱۳۸۹، مؤلف پیشکسوت شایستهٔ کتابهای درسی در سال ۱۳۸۹، کارشناس شایستهٔ بنیاد ملی نخبگان در سال ۱۳۹۰، مترجم تقدیر شده از سوی بیست و یکمین جشنوارهٔ کتابهای برتر دانشگاهی در سال ۱۳۹۱، مترجم تقدیر شدهی بهترین کتاب مرجع در سال ۱۳۹۲، مترجم تقدیر شدهی بهترین کتاب مرجع کودکان و نوجوانان در سال ۱۳۹۲، مؤلف تقدیرشده در یازدهمین همایش تجلیل از مؤلفان و پدیدآورندگان مواد و رسانههای آموزشی در سال ۱۳۹۵، مؤلف تقدیرشده در پانزدهمین جشنوارهٔ کتابهای آموزشی رشد در سال ۱۳۹۶، مؤلف کتاب برتر نهمین دوره جشنوارهٔ کتابهای برتر کودکان و نوجوانان د سال ۱۳۹۶، مؤلف تقدیر شدهی سی و پنجمین دورهی کتاب سال در سال ۱۳۹۶، اعطای شش نشان چهارستاره از شورای کتاب کودک در سال ۱۳۹۷، عضو تقدیرشدهٔ هیئت داوران بینالمللی المپیاد جهانی زیستشناسی در سال ۱۴۰۲(و دریافت جایزهی چراغ سال ۱۴۰۲ به خاطر یک عمر ترویج علم در سال ۱۴۰۲.
چگونه به زیستشناسی علاقهمند شدید؟
کلاس یازدهم که بودم معلمی داشتیم که شاید فرصت خواندن کتاب درسی و تدریس از روی کتاب درسی را نداشت، شاید هم به آن اهمیت نمیداد. در هر حال کاری به کتاب درسی نداشت. معتقد بود که ما سواد داریم، میتوانیم خودمان کتاب درسیمان را در خانه بخوانیم و بفهمیم. بنابراین، نیازی به مرور مفاهیم کتاب درسی در کلاس درس احساس نمیکرد. در آن زمان آموزش و پرورش هنوز بهسوی کنکور منحرف نشده بود و نه تنها در مدرسهها کلاس کنکور برپا نمیشد، بلکه در شهر هیچ کلاس کنکور و حتی هیچ کتاب کنکوری وجود نداشت و یافت نمیشد. بنابراین، در آن سال، کلاس درس زیستشناسی ما آزاد بود؛ یعنی اجازه داشتیم بدون ایجاد سروصدا خیلی از کارهایی که میخواستیم، در کلاس انجام دهیم؛ از نوشتن تمرینهای دروس دیگر، تا لطیفهگویی برای همدیگر یا حتی خوابیدن در کلاس آرام و کمصدا. معلم معمولاً در میان همهمهی آرام دانشآموزان کلاس، برای چند نفری که در ردیفهای جلویی کلاس مینشستند، سخن میگفت. من در ردیف دوم مینشستم و میتوانستم حرفهایش را بشنوم. او سئوالهای جالبی از علم زیستشناسیِ آن روز مطرح میکرد و خود پاسخ میداد. این پرسشها و پاسخها باعث دگرگونی مفاهیم مربوط به مادهٔ زنده و معنیدار بودن زیستشناسی در ذهن من شد. سؤالهایی عمیق دربارهٔ دنیای زنده در ذهن من شکل میگرفت و مرا تشنهی دانستن دربارهٔ ماهیت، ساختار و کار زندگی میکرد. او در واقع با این کار که در ظاهر خلاف و غیرموجه جلوه میکرد، دریچهای از دنیای جدید زیستشناسی آن روزگار را به روی من باز و مرا به آن علاقهمند کرد.
شما که سالهای بسیار در زمینهی زیستشناسی و ترویج آن کار کردهاید، به نظرتان زیستشناسی چیست و چه کسی زیستشناس واقعی است؟
پرسش سهل و ممتنعی است؛ به نظر ساده میآید؛ ولی پاسخی دشوار دارد. بنا به تعریف، زیستشناسی پژوهش علمی جانداران است؛ یعنی میتوان گفت هر کس در هر کجا به روش علمی به بررسی موضوع و مسئلهای مرتبط با موجودات زنده یا اثرهای آنها بپردازد، زیستشناس است؛ اما دشواریها از همین جا آغاز میشوند. نخستین دشواری مرز حیات است. بین موجودات زنده و غیرزنده چه تفاوتی وجود دارد؟ کسی هنوز به این پرسش پاسخی قانعکننده نداده و بعید است آدمی بتواند مرزی مشخص بین این دو پیدا کند. صدها سال است که پژوهشگران میکوشند این مرز را مشخص و حیات را تعریف کنند؛ اما نتوانستهاند. پس زیستشناسان در نخستین گام خود با مشکل رو به رو هستند؛ اما برای حل این مسئله، راه حل آسانی دارند: پاک کردن صورت مسئله. زیستشناسان به آسانی از این پرسش عبور میکنند.
به نظر من بیمرزی از ویژگیهای طبیعت است. آدمی چون میخواهد به بررسی طبیعت بپردازد، آن را مرزبندی و گروهبندی میکند؛ اما اشتباه است اگر تصور کنیم این مرزهای ذهنی، واقعی هستند. در طبیعت مرزی بین شاخههای مختلف علوم تجربی وجود ندارد. طبیعت ذاتاً یکپارچه و منسجم است و در آن فیزیک و شیمی و غیره از هم جدا نیستند؛ یا مثلاً به تعریف کلاسیک ارنست مئیر برای گونهی زیستی توجه کنید: بین افراد گونههای مختلف جدایی تولیدمثلی وجود دارد؛ یعنی جمعیتهایی که افراد آنها نتوانند با هم آمیزش کنند، به دو گونهی مختلف تعلق دارند؛ اما بلافاصله میگوییم جز در چند مورد استثنایی! اما مگر ما همهی گونههای زیستی را شناختهایم یا این پدیده را در همهی آنها پژوهش و وجود جدایی تولید مثلی را تأیید کردهایم؟ به نظر من گونهی زیستی در طبیعت وجود ندارد؛ بلکه گونه مفهومی ذهنی است. تازه، آدمی میتواند بین گونههای مختلف تبادل ژن انجام دهد، چون بین جانداران مرز ژنی وجود ندارد.
دومین دشواری چنین است آن کس که میخواهد موجودات زنده را بررسی کند، باید دانشی حداقلی دربارهی موضوع داشته باشد و نیز روش علمی را بداند و بتواند آن را اجرا مدیریت کند. این سطحِ حداقلی دانش هم مرز مشخص ندارد و بسته با موضوع متفاوت است. کم نیست شمار دانشمندان و پژوهشگرانی که در موضوعهای دیگری به جز زیستشناسی تخصص دارند؛ اما به زیستشناسی میپردازند و چه بسا جایزهی نوبل هم میگیرند.
به نظر شما چه قلمروهایی از زیستشناسی در آینده پررنگتر میشوند؟
به نظر من همهی قلمروهای زیستشناسی در حال پیشرفتاند. از ریزترین واحد که مولکول است تا درشتترین آنها یعنی اکوسیستمها و زیستکره، اما فکر میکنم از این پس توسعهی عمودی و افقی زیستشناسی مولکولی پررنگتر خواهد بود.
میدانیم توسعهی توالییابیهای نسل سوم برای DNA و RNA با عمق و پوشش بالا اطلاعات فراوانی در سطوح بوم، جمعیت، جاندار، بافت و حتی سلول به دست میدهد. در نتیجه، توانایی شخصیسازی درمانهای پزشکی و بهینهسازی داروها بر اساس آنالیزهای هوشمند دادههای ژنتیک افراد، توانایی درک بهتر اکولوژی میکروبی، روابط تکاملی و تنوع زیستی، کمک به پژوهشهای مرتبط با سلولهای بنیادی، نمو، سرطان و پیری، درک بهتر محتوای RNA سلول شاملRNA های غیررمزکننده و اثرهای اپیژنتیکی آنها، افزایش خواهد یافت.
همچنین،انواع روشهای ژندرمانی، ویرایش ژنومها و دارورسانی بر مبنای توالیهای نوکلئیکاسیدها و با استفاده از ابزارهای نوکلئیکاسیدی، مواردی مثل واکسنهای نوکلئیک اسیدی، ایمنی درمانی، نوکلئیکاسیدهای عملکردی و نوکلئیک اسیدهایی که تغییرات شیمیایی دارند، توسعه خواهند یافت.
به علاوه، گسترش زیستفناوری در تولید انرژی، غذا و محصولات مصرفی نیز ادامه خواهد یافت.
ممکن است از کتابهایتان بگویید؟
تاکنون ۵۹ کتاب در موضوعها و حجمهای مختلف منتشر شده که من در تولید محتوای آنها سهم داشتهام. بعضی کتابها را به تنهایی ترجمه یا تألیف کردهام و بعضی دیگر را گروهی. این کتابها را میتوان در چهار گروه تقسیم کرد: کتابهای تألیفی، کتابهای ترجمهای، کتابهای ویرایشی و کتابهایی که من در تدوین محتوای آنها نقش طراحی و نظارت کلی داشتهام. فهرست این کتابها روی وب جهانگستر وجود دارد. موضوع آنها بیشتر ترویج علم، بهویژه زیستشناسی است و البته در میان آنها چند کتاب در زمینهی ادبیات هم وجود دارد؛ مانند رمان و خاطرات کودکی!
آخرین کتابهای شما کداماند؟
آخرین کتابی که از سوی من منتشر شده، «مرز حیات: در جستوجوی چیستی زندگی» نام دارد. البته، دو کتاب دیگر هنوز در مرحلهی جنینی، یعنی در حال آمادهسازی برای انتشار هستند. یکی از آنها «شکافی در آفرینش: ویرایش ژنها و توان باورنکردنی آن در کنترل تکامل» و دیگر «کریسپر» که ویژه نوجوانان است. باید بگویم که اخیراً دو کتاب دیگر هم از من منتشر شده: یکی « رخنه در رمز داروین: مهندسی ژنتیک و آیندهی انسان» و دیگری «نژاد برتر: بازگشت علم نژاد» که تحقیقی است تخصصی و به بررسی ادعاهای غیرعلمی دربارهی برتری نژادی برخی انسانها اختصاص دارد. در کنار اینها چند کتاب هم برای کودکان و نوجوانان هم منتشر کردهام، از جمله «اسرار درختها» برای نوجوانان و مجموعهای چهارجلدی در معرفی انواع میکروبها و عوامل بیماریزا برای کودکان.
ممکن است دربارهی کتاب «شکافی در آفرینش» کمی توضیح دهید؟
جنیفر داودنا، نویسندهٔ کتاب «شکافی در آفرینش» در سال ۲۰۲۰ جایزهٔ نوبل شیمی را برای گسترش کاربرد فناوری کریسپر برای ویرایش ژنوم به دست آورد. او در این کتاب که پنج سال پیش از دریافت این جایزه منتشر شده، از همهٔ پژوهشگران جهان خواسته است تا از خیرِ کاربردِ کریسپر برای ایجاد تغییرات ارثی و ژنتیک در جنین انسان بگذرند. میدانید که او یکی از زنان شجاع و پیشگام در عرصهٔ علم است و این کتاب گزارشی خودنوشت از پیشرفتهای علمی بزرگ اوست. او در نیمهٔ اول کتاب داستان هیجانانگیز اکتشافات خود را صادقانه بیان و استدلال کرده که دست بردن در ژنهای موجودات زنده و توانایی بازنویسی رمزهای زندگی مسئولیت بزرگی به همراه دارد و نیمهٔ دوم کتاب را به بررسی توان بالقوهٔ کریسپر برای از بین بردن یا درمان بعضی بیماریها و بهبود صفات انسانی و خطراتی که برای آینده بشریت ایجاد میشود، اختصاص داده است. از آنجا که درک کلی کریسپر که ابزار تغییردهندهٔ رمزهای زندگی است، برای شهروندان جامعهٔ امروز ضروری است، لازم است همهٔ شهروندانی که نگران آیندهاند، این کتاب را بخوانند و دربارهٔ موضوعهای آن بحث کنند. این اولین کتابی است که ترکیب علم و اخلاق را دربارهٔ کریسپر ارائه میدهد که هم برای شهروندانِ غیرمتخصص نوشته شده است و هم برای متخصصان.
دربارهی کتاب «مرز حیات» هم توضیح میدهید؟
نام کامل این کتاب هست: «مرز حیات: در جستوجوی چیستی زندگی» و در واقع کوششی است برای بررسی تلاشهای زیستشناسان در جهت تعریف حیات. این کتاب پژوهشی بسیار جذاب و آموزنده است که بعید میدانم کس دیگری جز «کارل زیمر» میتوانسته از عهدهاش برآید. نویسنده در این کتاب سفر علمی خود را با شرح آزمایشهای عجیبی که سعی در بازآفرینی حیات در آزمایشگاه داشتهاند، آغاز میکند، با مارهای پیتون دست و پنجه نرم میکند، در غارهای سرد و تاریک به سراغ خفاشهایی میرود که به خواب زمستانی فرورفتهاند، نمونههای عجیب و شگفتانگیز حیات را همراه با تاریخچهٔ جستوجوی حیات معرفی میکند، به تلاشهای آدمی برای آفرینش حیات و تکامل آن در لولهٔ آزمایش میپردازد، به مرزهای واقعیت و خیال در داستان هیولای دکتر فرانکنشتاین نزدیک میشود، قطرههایی را معرفی میکند که میتوانند محیط خود را حس و تولیدمثل کنند و سپس به این پرسش پاسخ میدهد که آیا آدمی واقعاً توانسته است حیات را در آزمایشگاه بیافریند؟ او در این کتاب ذکر میکند که زیستشناسان صدها تعریف برای حیات دارند که البته هیچ کدام جامع و مانع نیست. مثلاً، کروناویروسها مسیر تاریخ آدمی را تغییر دادهاند؛ اما بسیاری از دانشمندان هنوز آنها را زنده نمیدانند. نویسنده در این کتاب پرسشهای عمیق دیگری هم مطرح کرده است؛ مثلاً، آیا باید یک تخمک بارورشدهی انسان را یک فرد زندهٔ مستقل به شمار آوریم یا اصولاً چه زمانی باید فردی از نظر قانونی مرده اعلام کنیم؟ و سپس به این باور میرسد که تا زمانی که تلاش نکنیم به طور جدی به این پرسش پاسخ دهیم، هرگز پیچیدگی تعریف حیات را درنخواهیم یافت و اگر نتوانیم به تعریفی برای حیات زمینی برسیم، هرگز نخواهیم توانست حیات فرازمینی را در جهانهای دیگر کشف کنیم.
کتاب «رخنه در رمز داروین» چطور؟
ترجمهی عنوان اصلی این کتاب میشود: «هک کردن داروین: مهندسی ژنتیک و آیندهی انسانیت» که ما در فارسی عنوان «رخنه در رمز داروین: مهندسی ژنتیک و آیندهی انسان» را بر آن گذاشتهایم. همان طور که از عنوان آن برمیآید، برای دغدغهمندانی نوشته شده است که در پی پیشرفتهای زیستفناوری هستند، چشم به آیندهٔ انسان دارند و میخواهند از خطرهای بزرگ و بالقوهٔ زیستفناوری جلوگیری کنند.
البته، محتوای کتاب ربط مستقیمی به داروین ندارد؛ اما چرا نام داروین را بر خود دارد؟ داروین معتقد بود که گونههای جانداران در گذر زمان ثابت نمیمانند، بلکه تغییر میکنند و این تغییر از طریق انتخاب طبیعی روی میدهد؛ یعنی نیروهای طبیعی موجوداتی را که بیشتر به محیط سازگارند، انتخاب میکنند و موجب ماندگاری بیشتر افراد و گونههای سازگار میشوند. در حالی که به تازگی پیشرفتهای فنون ویرایش ژنها آدمی را به جایی رساند که توانسته است در الفبای زندگی، یعنی رمزهای زندگی یا رمزهای ژنتیک که در واقع طرح و نقشهی هر موجود زنده را تعیین میکنند، دست ببرد و حروف این رمزها را به دلخواه تغییر دهد، آن را هک کند، به این ترتیب، کنترل تکامل را از نیروهای طبیعی بگیرد و جهانی پر از بیم و امید در برابر افراد آیندهنگر قرار دهد. این کتاب سرشار از اطلاعات مفید است، به زبانی ساده و غیرتخصصی نوشته شده و خواننده را با خود به آینده میبرد و با جزئیاتی بسیار هیجانانگیز نشان میدهد که توانایی گونهٔ انسان در تغییر و بهسازی آرایش ژنتیکی فرزندان بهگونهای نگرانکننده رو به افزایش است.
فکر میکنید کریسپر چه کمکی به انسان میکند و چرا ترسناک است؟
کریسپر کارآمدترین، ارزانترین، سادهترین و مؤثرترین ابزار برای دستبردن در ژنهای موجودات زنده است: میتوان با کمک آن انواع ژنها را در موجودات زندهٔ مختلف تغییر داد، حذف یا اضافه کرد. بیگمان توانایی دستبردن در ژنهای موجودات زنده موضوعی نیست که بتوان آن را دست کم گرفت یا به آسانی و بیتفاوت از کنار آن گذر کرد؛ چون اگرچه میتوان کریسپر را برای درمان بعضی بیماریها به کار گرفت، یا با آن بر بحران گرسنگی جهان چیره شد؛ میتوان با آن آدمی و طبیعت را نیز به ویرانی کشید؛ چون حتی کوچکترین تغییر در رمزهای زندگی به ویژه در آدمی، ممکن است پیآمدهایی بسیار ناگوار و غیرقابلپیشبینی داشته باشد.
بعد از این همه سال پژوهش، دوست دارید در چه قلمرو ناشناختهای قدم بردارید؟
به گمان من، هر اندازه هم که در علم پیشرفت کنیم، ناشناختههایی که در برابر آدمی قرار دارند، هرگز پایان نخواهند پذیرفت و آدمی هرگز همه چیز را دربارهی طبیعت و آفرینش نخواهد دانست. اما بیگمان راه رفتن در دنیای ناشناختهها جذابیت، لطف و زیبایی خاص خود را دارد. قلمرو مورد علاقهی من بیشتر انساندیرینشناسی است که اخیراً زیستشناسی مولکولی به کمک آن شتافته و راه را هموارتر کرده است. در نظر دارم اگر زنده بمانم، در این زمینه هم چند کتاب ترجمه و تقدیم کنم.
چه توصیهای برای علاقمندان به زیستشناسی دارید؟
از دانشجویان و دانشآموزان علاقهمند به زیستشناسی انتظار دارم استعدادهای ذاتی خود را با تلاش درهم بیامیزند و همواره به یاد داشته باشند که انسان به موج میماند. موج هرگز نمیتواند ساکن باشد و به پیش نرود. موج اگر نرود، موج نیست. آسودگی در دنیای زنده معنی ندارد. همهی اجزای بدن ما تا زندهایم در حال فعالیتاند. آسودگیِ هر یک از اجزا، مرگ در پی دارد.
میدانیم که زیستشناسی شاخهای از درخت علوم تجربی است. باید سعی کنیم روش علمی را به درستی به کار گیریم و اخلاق علمی داشته باشیم. متأسفانه در جامعهٔ ما کارگروهی که از لوازم علمورزی است، چندان که باید، جدی گرفته نمیشود. به یاد داشته باشیم که علم کوششی گروهی است و کسی نمیتواند به تنهایی در آن به موفقیت دست یابد. موفقترین زیستشناسان کسانی هستند که اصول کار گروهی را میدانند و به کار میبندند. در کارهای گروهی علمی باید تفاوتهای فردی را به رسمیت بشناسیم و به یکدیگر احترام بگذاریم. در گروههای علمی همان طور که جایی برای خودپسندی، خودبرتر بینی، ریاستطلبی و نزاعهای مربوط به آنها وجود ندارد، خودکمتر بینی هم جایی ندارد.
به علاوه، به یاد داشته باشیم که در دنیای امروز زیستشناسانی موفقترند که علاوه بر زیستشناسی با علوم دیگر مانند فیزیک، شیمی، حتی زبان خارجی و به ویژه با زبان ریاضی آشناتر باشند. شاخههای علمی دیگر، مخصوصاً ریاضی را دست کم نگیریم، چون برای درک و تفسیر مشاهدات علمی باید از زبان ریاضی استفاده کنیم. برای حل مسائل علمی باید جزءنگری را کنار گذاشت، بر همهٔ علوم سوار بود و شناختی کُلنگر و همهسو نگر داشت.
از سوی دیگر، میدانیم زیستشناسی به ویژه پس از پیشرفت فنون توالییابی ژنها به موضوعی دادهمحور تبدیل شده است. ذخیره، بازیابی و به طور کلی خواندن این دادهها بدون کمک رایانهها عملی نیست. سعی کنیم سیتسمهای رایانهای را خوب بشناسیم و زبان آنها را یاد بگیریم تا به تواناییها و ناتواناییهای رایانهها پی ببریم. امروزه کارهای بزرگ زیستشناختی بدون رایانه به پیش نمیروند.
سرانجام، جامعهٔ ما به مدیران آگاه، توانا و دانشمند نیاز مبرم دارد، مدیرانی که بتوانند چرخهای جامعهٔ امروز را به درستی و در راه و جهت درست بچرخانند و به پیش ببرند. سعی کنید با ارادهای قوی و مصمم، بدون وارد شدن به نزاعهای بیهوده و در آرامش کار خود را به پیش ببرید که کشور سخت به شما نیاز دارد.
از شما سپاسگزارم برای این گفت و گو.
ما هم از شما بهخاطر تلاش گرانبهایتان در گسترش علم و بهخاطر فرصتی کــه به ما دادیــد تا در این مســیر ارزشمند قدری همراهتان باشیم، بسیار سپاسگزاریم
بدون دیدگاه