۱۴۰۳-۰۲-۲۴
بریدهای از کتاب رخنه در رمز داروین: مهندسی ژنتیک و آینده انسان؛ نویسنده: جیمی متزل؛ مترجم: محمد کرامالدینی؛ از مجموعهی کتاب فانوس( بخش علمی عمومی انتشارات فاطمی)؛ چاپ اول، ۱۴۰۰، ۴۲۴ صفحه، رقعی، شابک: 978-622-7564-25-9
سال ۲۰۳۵ است. بازگشت شما را به کلینیک باروری خوشآمد میگوییم. شما ده سال پیش نیز برای طی مراحل لقاح آزمایشگاهی و غربالگری جنین اینجا بودید تا مطمئن شوید دختر زیبای شما با بیماری وحشتناکی که ناشی از جهشهای ژنی باشد، متولد نخواهد شد. آن دختر اکنون ده ساله و در حال شکوفایی است و این به شما اطمینان میدهد که غربالگری جنین در بهبود سلامت کودک نقش دارد. شما با مشاهدهٔ او و دیگر کودکانی که در پایان هر روز از مدرسه بیرون میآیند، خوشحال؛ ولی برای کودکانی که با ناهنجاریهای ژنتیک متولد شدهاند، متأسف میشوید؛ چون باور دارید که پدر و مادرها میتوانستند از بروز چنین بیماریهایی در آنها جلوگیری کنند. شما با خود فکر میکنید که چه خوب میبود اگر والدین خودخواه به جای روش تصادفی و خطرناک برقراری رابطهٔ جنسی در رختخواب و سپس حاملگی، آزمایشگاه را انتخاب میکردند.
شما در ده سال گذشته، همراه با رشد دخترتان به رشد فزایندهٔ اکتشافاتی که در راه شناسایی نقش ژنهای چندگانه در تعداد فزایندهای از اختلالات و صفات، روی دادهاند، توجه ویژه داشتهاید.
شما اکنون به همان کلینیک باروری بازگشتهاید که ده سال پیش به آن مراجعه کرده بودید و از همان اتاق انتظار به اتاق همان پزشک وارد میشوید؛ اما اکنون احساس دیگری دارید.
شما وارد اتاق پزشک میشوید و میگویید:
«دکتر، خوشحالم که شما را دوباره میبینم. من تجربهٔ ارزشمندی با لقاح آزمایشگاهی و انتخاب جنین داشتهام و دوست دارم آن را تکرار کنم».
اتاق دکتر نیز مانند سالن انتظاری که تازه از آن آمدهاید، احساس راحتی بیشتری نسبت به ده سال پیش به شما داده است. سفیدیِ سترونِ دیوارها جای خود را به پاستلهایِ نرمِ آبی روشن و ارغوانی داده است. اکنون، صندلیهای مدرن جای صندلیها صنعتی را گرفتهاند و دفتر بوی ملایم گل سرخ میدهد.
دکتر برمیخیزد، با لبخندی گرم به شما سلام میکند و میگوید:
«همه همین را میگویند. میتوانم به شما کاپوچینو پیشنهاد کنم؟»
این سؤال شما را شگفتزده میکند. از خود میپرسید از کی تا حالا در اتاق پزشکان قهوه هم میآورند؟ به نظر میرسد کمکهای تولیدمثلی از زمان آخرین حضورتان در اینجا، به خدمات رقابتی و تجارتی تبدیل شدهاند.
«میشود بیکافئین باشد؟»
دکتر میگوید:
«بله، کاری ندارد.»
سپس لحظهای سر را میچرخاند تا دستور شما را به دستگاه قهوهساز خود منتقل کند و ادامه میدهد:
«شما ده سال در این بازی جلو هستید. در آن موقع تصمیم گرفتید که ده تا از تخمکهای شما را برایتان بارور کنیم.»
میگویید:
«من در این سالها کمی راحتتر خوابیدهام؛ چون میدانستم که ۹ جنین دیگرم هنوز یخ زدهاند. تصور نمیکردم باز هم همین گزینه را انتخاب کنم. مطمئن نبودم که بخواهم فرزند دیگری هم داشته باشم؛ اما در دو سال گذشته نتوانستهام از این احساس فرار کنم که به یک فرزند دیگر هم نیاز دارم.»
«ما هر کاری که بتوانیم، انجام میدهیم تا این نیاز شما را برآورده کنیم. با شِکر باشد؟»
«فقط یک قاشق چایخوری لطفاً»
دکتر لیوانِ سرامیکِ سبزِ دودی جلو میگذارد و میگوید:
«من پیشنهاد میکنم که بگذارید ششتا از ۹ جنین باقی ماندهتان را ذوب کنیم و سپس با استفاده از آزمایش ژنتیکی پیش از لانهگزینی، از هر یک پنج سلول استخراج کنیم، دقیقاً مانند دفعهٔ قبل.»
شما پاسخ میدهید:
«باشد».
دکتر هنوز رویکردی جدی را که از ده سال پیش به خاطر دارید، از یاد نبرده است. او ادامه میدهد:
«بعد آن سلولهایی را که از آن شش جنین استخراج کردهایم، توالییابی خواهیم کرد و مانند دفعهٔ قبل به شما خواهیم گفت که دقیقاً کدام یک از این کودکانِ بالقوه حامل بیماریهای تکژنی هستند.»
شما با اطمینان میگویید:
«حتماً».
جرعهای قهوه مینوشید. خوب دمکشیده است. شما قبلاً این روند را پشت سر گذاشتهاید؛ بنابراین، اطمینان دارید که میدانید چه نتیجهای در انتظار است.
دکتر ادامه میدهد:
«اما از ده سال پیش تا حالا بسیاری چیزها تغییر کردهاند.»
به سوی شما خم میشود و ادامه میدهد:
«در آن روزهای اولیه فقط میتوانستیم اختلالات جهشهای تکژنی و چند صفت ساده مانند جنسیت، رنگ مو و رنگ چشم را غربالگری کنیم؛ اما حالا در مورد الگوهای چندژنی هم که ممکن است منجر به اختلالات ژنتیکی پیچیدهتری شوند و برخی از آنها ممکن است تا سالهای آخر عمر هم خود را نشان ندهند، اطلاعات بیشتری داریم. از آنجا که این الگوها در افراد مختلف متفاوتاند و چون ما هنوز ژنوم بسیار پیچیدهٔ انسان را به طور کامل درک نکردهایم، فقط میتوانیم از تحلیل برای پیشبینی استفاده کنیم. ما دیگر با نتایج صفر و یک، کلیدهای روشن و خاموش کردن بیماریهای حاصل از جهشها و اختلالات تکژنی که حدود ده سال پیش در مورد آنها صحبت میکردیم، سروکار نداریم؛ بلکه میتوانیم احتمالات را پیشبینی کنیم؛ برای نمونه، بگوییم که حدود ۷۰ درصد احتمال دارد کودکی که از یک جنین خاص متولد میشود، قبل از سن «الف» سالگی به بیماری «ب» مبتلا شود. این بدان معنا نیست که کودک آینده حتماً به آن بیماری مبتلا میشود، فقط به این معنی است که فردی با این ژنتیک احتمال دارد مبتلا شود. البته، در اینجا عواملی محیطی که کودک پس از به دنیا آمدن در آن به سر خواهد برد، به حساب نیامدهاند. متوجه میشوید؟»
شما با احتیاط میگویید:
«بله.»
اما سئوالاتی در ذهن شما وجود دارد.
«ما میتوانیم بسیاری از سختترین و دردناکترین بیماریهای ژنتیک را پیشبینی کنیم، مانند آلزایمر، بیماریهای قلبی و برخی سرطانها. نمیتوانیم از طریق انتخاب جنین از همهٔ این بیماریها جلوگیری کنیم؛ اما مطمئناً میتوانیم احتمال ابتلای فرزند آیندهٔ شما را به تأخیر بینداریم یا احتمال بروز آنها را کاهش دهیم.»
شما میگویید:
« واقعاً خیلی چیزها تغییر کرده.»
«ما قانوناً موظفایم از شما بپرسم که آیا اطلاعات مربوط به پیشبینیها را میخواهید یا نه. بدیهی است که شما حق دارید آن را نخواهید؛ اما اگر میخواهید، باید فرمی را که در این تبلت وجود دارد، امضا کنید.»
شما یک لحظه فکر میکنید، قلم را برمیدارید و امضا میکنید. چرا آن اطلاعات را نخواهید؟ به هر حال باید یکی از جنینها را انتخاب و لانهگزینی کنید. پس چرا آن را که به احتمال بیشتر زندگی سالمتر خواهد داشت را انتخاب نکنید؟
دکتر میافزاید:
«این قانون همچنین مرا ملزم میکند که به طور خاص از شما بپرسم آیا اطلاعات بیشتری دربارهٔ احتمال وجود صفات دیگرِ غیروابسته به بیماریها را در جنینها میخواهید. این کاملا به شما بستگی دارد.»
شما همان طور که به سئوال فکر میکنید، احساس میکنید که ستون مهرههاتان ناخواسته سفت میشود. احساس میکنید جواب را میدانید؛ اما میپرسید:
«چه نوع صفاتی؟»
«معروفترین آنها الگوهایی ژنی هستند که شانس بیشتری برای زندگی طولانیتر و سالمتر ایجاد میکنند.»
شما از خود میپرسید که مگر همهٔ این کارها برای عمر دراز و سالم نیست؟ و میگویید:
«احتیاجی به فکرکردن نیست.»
«خوب است. برخی افراد از پیشرفتهای ما در پیشگیری از بیماریها ناراحت میشوند. بسیاری بیماریها با سن ارتباط دارند، بنابراین، اگر میخواهیم با بیماریها مبارزه کنیم، باید از فرزندان خود در برابر پیری هم دفاع کنیم.»
شما میگویید:
«بعضیها هم فکر میکنند که پزشکانی مانند شما خداگونه رفتار میکنند.»
دکتر مشتاقانه از این تشبیه لبخند میزند و میگوید:
«مطمئناً بعضی مردم احساس میکنند که کمک به تولید مثل کار نادرستی است و ما به مردم قدرت انتخابی میدهیم که طبیعت نمیخواهد این کار انجام شود. به همین علت بسیار مهم است که بدانیم والدین آیندهنگر ما چگونه فکر میکنند. شما به ما میگویید چه میخواهید. ما به شما کمک میکنیم به آن برسید.»
شما قلم را برمیدارید تا دوباره امضا کنید. میگویید:
«وقتی که ده سال پیش آمدم، تردید بیشتری داشتم؛ اما اکنون میبینم که انتخاب نکردن جنینهایی که با بیشترین احتمال تندرستاند و عمر دراز دارند، مانند این است که چیزی از فرزند آیندهام سلب کنم. در این صورت، نه تنها تندرستی به زندگی او اضافه نمیکنم؛ بلکه مانع از دستیابی او به تندرستی میشوم.
پزشک با دست اشاره میکند که منتظر باشید و میگوید:
طول عمر فقط یکی از موارد غربالگری ژنتیک است. میتوانیم طول قد را هم به طور بسیار دقیق پیشبینی کنیم. ادامه بدهم؟»
«خواندهام که افراد بلند قد درآمد بیشتری به دست میآورند و نسبت به افراد کوتاه قد اعتماد به نفس بیشتر دارند. درست است؟»
بیشترِ تحقیقات همین را میگویند.»
آیا پنج سانتیمتر قد به قدری برای شما اهمیت دارد که یک جنین متفاوت را برای رسیدن به آن انتخاب کنید؟ همهٔ این جنینها فرزندان طبیعی شما هستند. بنابراین، اگر در همهٔ موارد دیگر مساوی هستند، چرا سعی نکنید قد بلندتر را انتخاب کنید؟ شما به خود میگویید که انتخاب فرزندِ بلندتر، با انتخاب نکردن فرزند کوتاهقد یکی است؟ نفس عمیقی میکشید و میگویید:
چرا که نه؟ کدام باصرفهتر است؟ من در حال حاضر خیلی چیزهای دیگر را هم انتخاب میکنم.»
احساس میکنید قلم در دستتان سنگینی میکند؛ اما دوباره آن را بلند میکنید.
دکتر دوباره دست خود را به آرامی بالا میآورد و با تأکید بیشتر میگوید:
«غربالگری بعدی برای بهرهٔ هوشی است».
او پیآمدهای حرفهای خود را به وضوح میداند.
شما خبرها را خواندهاید؛ اما از انتخاب بهرهٔ هوشی برای فرزند آیندهٔ خود احساس ناراحتی میکنید. میپرسید:
«دقت آزمایش چقدر است؟ آیا واقعاً میتوانیم این جور چیزها را بدانیم؟»
«ما با احتمالات سر و کار داریم؛ اما این نوع پیشبینیها کار را بهتر میکنند. بهرهٔ هوشی فقط ژنتیک نیست. چگونگی پرورش و تربیت فرزند هم در آن بسیار دخیل است؛ اما بیشتر بهرهٔ هوشی، مخصوصاً در پیری ژنتیک است.»
«اما آیا اگر فرزند من بهرهٔ هوشی بالاتری داشته باشد، شادتر خواهد بود؟»
دکتر میگوید:
«هیچ کس واقعاً نمیداند. بهرهٔ هوشی هنوز موضوعی بحثبرانگیز است. بسیاری از مردم میگویند که این از نظر فرهنگی نوعی پیشداوری است؛ اما خود جامعه نیز ممکن است از نظر فرهنگی پیشداوری کند. بنابراین، مطمئن نیستم که ما را به کجا خواهد برد. هیچ ارتباط نفیکنندهای بین بهرهٔ هوشی و بسیاری دیگر از تجربههای مهم زندگی وجود ندارد.»
شما دوباره هوا را به درون ششها فرومیبرید. از خود میپرسید که آیا واقعاً میخواهید در بارهٔ عملکرد مغز فرزند آیندهتان تصمیم بگیرید. اگر بهرهٔ هوشی فرزندتان را بهینه نکنید، آیا او شما را دوست خواهد داشت یا از شما متنفر خواهد بود؟
او میافزاید:
«مطالعات مکرر در سراسر جهان نشان دادهاند که افراد دارای بهرهٔ هوشی بالاترند به طور متوسط بیشتر از افرادی که بهرهٔ هوشی پایین دارند، زندگی میکنند».
شما با لحنی محتاط میپرسید:
«از کجا میدانند؟»
«از خیلی جاها. در سال ۱۹۳۰ دولت اسکاتلند در یک روز از همهٔ افراد یازده سالهٔ اسکاتلندی آزمون بهرهٔ هوشی گرفت. شش دهه بعد، محققان بهرهٔ هوشی حاصل از آن آزمون را با تجربیات زندگی آن کودکان دیروزی مرتبط کردند. حتی هنگامی که طبقهٔ اجتماعی و بسیاری از عوامل دیگر را کنترل میکردند، متوجه شدند که آن گروه از کودکانی که بهرهٔ هوشی بالاتر را نشان دادهاند، به طور متوسط عمر طولانیتری دارند. چند تحقیق دیگر هم همین را نشان دادهاند.»
شما که نمیخواهید هویت فرزند آیندهٔ خود را با بررسی نتایج کاهش دهید، میپرسید:
«اما بهرهٔ هوشی فقط یک چیز نیست. آنها واقعاً از کجا فهمیدند؟»
«حق با شماست. بهرهٔ هوشی مفهومی پیچیده است که بسیاری از افراد آن را رد میکنند. برخی افراد حتی میگویند که بهرهٔ هوشیِ بالا آدم را باهوش نمیکند.»
و شما میپرسید:
«اگر کسی از بهرهٔ هوشی بالایی برخوردار باشد، آیا این باعث نمیشود هنرمند بهتر، دوست وفادارتر، یا پدر یا مادر دوستداشتنیتری باشد؟»
«همهٔ این سؤالات درستاند. جواب همهٔ آنها نه است. هیچ مدرکی در این باره وجود ندارد؛ اما تحقیقات آماری زیادی وجود دارد که نشان میدهند بهرهٔ هوشی بالا با موفقیت در مدرسه، شغل، درآمد و جامعهپذیری همبستگی زیادی دارد.»
شما قانع میشوید، میدانید که بهرهٔ هوشی همه چیز را اندازهگیری نمیکند و انسان را نمیتوان در قالب بهرهٔ هوشی گذاشت؛ اما آیا شما آمادهاید که بهرهٔ هوشی را نادیده بگیرید و در صورتی که اشتباه میکنید، بگذارید فرزندانتان از آن در رنج باشد؟ این هم خود خطری است. اگر جنینی را که بالاترین بهرهٔ هوشی را دارد انتخاب نکنید، جنین خاصی که انتخاب کردهاید، به هیچ وجه مستعد آن نیست که هنرمندی بهتر یا فردی مهربانتر باشد. چون همه میدانند که این خصوصیات ممکن است مانند بسیاری صفات دیگر، با بهرهٔ هوشی همبستگی مثبت داشته باشند.
اما سوزشی در دل شما میگوید اشتباهی رخ داده است؛ نه در انتخاب جنین با بهرهٔ هوشی نسبتاً بالاتر از بقیه؛ بلکه در مورد عدم انتخاب جنینی که بهرهٔ هوشی بالاتر دارد. این درستترین سیاستی نیست که شما اتخاذ کردهاید، بلکه میفهمید که اکنون لحظهای برای صداقت وحشیانه است. قلم را بین انگشتان خود فشار میدهید و به بالا نگاه میکنید.
دکتر چین به پیشانی میاندازد و ادامه میدهد:
چیزهای بیشتری هم وجود دارد. باید در مورد برخی از آخرین تحقیقات در مورد سبکهای شخصیتی برای شما توضیح دهم.»
شما تکرار میکنید:
«سبکهای شخصیتی؟»
تودهای در گلوی شما شکل میگیرد. آیا راز انسان بودن همه آشکار خواهند شد؟
تصور میکنم شما افرادی در زندگی خود میشناسید که برونگراتر از دیگراناند.»
شما به یاد خواهرتان میافتید و میگویید:
«بله،»
و افرادی را میشناسید که گشادهرو تر یا عصبیترند؟»
«بله.»
شوهرش این طور است و نیز سگ پرخور و ترسوی شش ماههٔ آنها.
«یا حتی افرادی که سادیسم دارند و بیرحماند؟»
همسایهٔ عصبانیتان به یاد شما میآید که دیدید دیروز ماشین آبپاش خرابش را با لگد دور میاندازد.
دکتر ادامه میدهد:
شخصیت پایههای بسیاری دارد که ژنتیک احتمالاً بزرگترین آنهاست.»
شما جاذبهٔ دیگری برای بشریت احساس میکنید و میگویید:
یک لحظه صبر کنید. شما دارید به من میگویید که میتوانم انتخاب کنم که کدام یک از این جنینهای کوچکی که در فریزر شما هستند، مادر ترزای بعدی یا جفری داهر[1] بعدی باشند ؟»
به نظر نمیرسد که دکتر به شوخی شما پی برده باشد؛ اما با احتیاط میآید، بر صندلی کناری شما مینشیند و به آرامی و شمرده میگوید:
«آنچه من میخواهم بگویم این است که ما تازه شروع به فهم الگوهای اساسی ژنتیک دخیل در سبکهای مختلف شخصیتی کردهایم و افرادی که میخواهند تصمیم بگیرند کدام یک از جنینهای خود برای لانهگزینی انتخاب کنند، حق دارند این اطلاعات را داشته باشند، به شرط آنکه قبل از گرفتن آن اطلاعات چشم پوشی خود را اعلام کرده باشند.»
شما در تلاش به ادامهٔ حفظ جادوی ناشناختهٔ انسانیت، میگویید:
«شخصیت هر فرد ناشی از منابع بسیار مختلفی است. چگونه میتوانید همهٔ این موارد را به ژنتیک ربط بدهید؟»
دکتر پاسخ میدهد:
«ما نمیتوانیم. تمام».
لحظهای مکث میکند و ادامه میدهد:
«اما میتوانیم احتمالات آماری ارائه دهیم. اگر تصمیم به انجام این کار گرفتید، این توانایی را دارید که یکی از شش جنین خود را انتخاب کنید که به بیشترین احتمال آماری، نزدیکترین شخصیت را نسبت به آنچه شما میخواهید داشته باشد.»
شما میگویید:
«ظاهراً چیزی نادرست است. به نظر میرسد که من فرزندم را به استارباکس سفارش دادهام: چراغ روی شیر، اسپرسو را یک بار دیگر فشار دهید، سه پمپ قهوهٔ موکا.»
خود را عقب میکشد و میگوید:
« قرار نیست که من شما را هر طور شده متقاعد کنم. من فقط در مورد گزینههای شما توضیح میدهم. این واقعاً به شما بستگی دارد.»
حالا در ذهن شما نبردی در جریان است. شما به دوران کودکی خود فکر میکنید. پدر و مادرتان چقدر متعجب شدند که در ریاضیات آنقدر عالی بودید. شما به یاد میآورید که چقدر احساس غرور کردید وقتی که برای ثبتنام در برنامهٔ استعدادیابی مدرسه بر خجالتِ خود غلبه کردید. شما همهٔ اسرار ناشناختهٔ طول زندگی خود را به یاد میآورید. آیا اگر والدینتان گزینههایی برای شما انتخاب میکردند، همین احساس را میداشتید؟ آیا در این صورت، وقتی که در برنامهٔ استعدادیابی آواز خواندید به همان اندازه خوشحال میشدید یا چون میدانستند که شما قبلاً از نظر ژنتیک در صفت برونگرایی بهینه شدهاید، خوشحال نمیشدید یا تعجب نمیکردید؟
دوباره، در ذهن خود چرتکه میاندازید: همهٔ این جنینها فرزندان طبیعی شما هستند. یکی از آنها در دنیایی متولد خواهد شد که در آن والدین دیگر نیز همین تصمیمات را میگیرند. اگر قرار است شما طی دهههای آیندهٔ زندگیتان برای کمک به فرزند آیندهٔ خود و برای شکوفایی هر چه بیشتر او سرمایه گذاری کنید، چرا بهترین جنین را انتخاب نکنید؟ احساس میکنید بازوی شما میلرزد. دست شما ناخودآگاه قلم را بیشتر میفشارد.
امضاکردن یا امضا نکردن، مسئله این است.
بدون دیدگاه