این نوشته ابتدا در نشریهی رشد آموزش زیستشناسی و سپس در روزنامهی شرق منتشر شده است.
۱۳ دی ۱۳۹۷
بررسی ورود واژههای نو به کتابهای درسی زیستشناسی در گفتوگو با دکتر «محمد کرامالدینی»
مصاحبهکننده: دکتر الهه علوی
کتابهای درسی رسمی زیستشناسی دبیرستان از سال ۱۳۹۵ تاکنون یکی پس از دیگری متحمل تغییرات خاص شدهاند. این تغییرات خاص موجب ورود ناگهانی تعداد بهنسبت زیادی واژه نو، یعنی برابرهای فارسی واژههای بیگانه، به کتابهای درسی زیستشناسی بوده است. در این تغییر ۷۵ واژه نو به کتاب زیستشناسی پایه دهم (سال ۱۳۹۵)، ۴۵ نوواژه به کتاب زیستشناسی پایه یازدهم (سال ۱۳۹۶) و ۲۵ واژه جدید به کتاب زیستشناسی پایه دوازدهم (سال ۱۳۹۷) وارد شد. این تغییروتحولات سبب شد که تاکنون دهها مقاله، سخنرانی، یادداشت، نوشته و تحقیق درباره ورود نوواژگان به کتابهای درسی رسمی زیستشناسی کشور منتشر شود. گفتوگو با دکتر «محمد کرامالدینی»، نویسنده، مترجم و روزنامهنگار علم، نیز در همین زمینه انجام شده است که با هم میخوانیم.
س. افرادی بر این باورند که بهکارگیری برابرهای فارسی واژههای علمی در کتابهای درسی سبب میشود تا نسل جوان ما هنگام استفاده از منابع دستاول و مشارکت در مجامع علمی با مشکل روبهرو شود و بر همین اساس با برابرسازی واژههای علمی بیگانه، بهویژه ورود این واژهها به کتابهای درسی دبیرستانی و دانشگاهی مخالفند. نظر شما دراینباره چیست؟
ج. تسلط بر زبان فقط دانستن واژگان نیست. نسل جوان ما برای برقراری ارتباط درست و مفید در مجامع علمی و نیز برای درک منابع دستاول علمی باید علاوهبر واژگان علمی اختصاصی، صدها واژه دیگر و نیز نکات دستوری لازم را هم بدانند. بهعلاوه، اگر منظور مجامع انگلیسیزبان است، باید عرض کنم که تلفظ بسیاری از واژههای علمی در زبان انگلیسی با تلفظ ما متفاوت است. اگر هم منظور مجامع فرانسویزبان است که فرانسویزبانها واژگان خاص خود را دارند.
س. مثلا تلفظ کدام واژهها متفاوت است؟
ج. مثلا ما در زبان فارسی میگوییم «کربوهیدرات». این واژه در زبان فرانسه «ئیدرات دو کربن» تلفظ میشود (چون در زبان فرانسه «هـ» وجود ندارد) و انگلیسیها آن را «کاربوهایدرِیت» تلفظ میکنند. ملاحظه میفرمایید که هیچکدام نمیگویند «کربوهیدرات»! بهعلاوه، به علت سابقه تاریخی انتقال علم از غرب به ایران، بسیاری از واژهها و اصطلاحات علمی غربی در زبان ما فرانسویاند، نه انگلیسی و تلفظ ما از آن واژهها به تلفظ فرانسویزبانها شبیهتر است؛ مثلا «ریبوزوم» به تلفظ فرانسوی نزدیک است. انگلیسیها به آن میگویند «رایبوسوم» (حالا هم که قرار است ما بگوییم «رناتن»). «پارانشیم» و «کلانشیم» و … را هم که خود میدانید، در انگلیسی اینها را بهترتیب «پارنکایما» و «کُلنکایما» تلفظ میکنند.
س. گفتید فرانسویها واژههای خاص خود را دارند. آیا فرانسویزبانان اصطلاحات انگلیسی را در متون علمی خود به کار نمیبرند؟
ج. کاربرد اصطلاحات زبان انگلیسی در زبان رسمی فرانسه مطابق قانون خلاف است و پیگرد قانونی دارد! مثلا، فرانسویزبانها به DNA میگویند ADN[1]و به AIDS میگویندSIDA[2] . اخیرا استفاده از واژه «email» هم در نوشتههای رسمی این کشور ممنوع شده و بنابراین باید بهجای ایمیل از واژه فرانسوی «courriel» استفاده کنند، اگر نه به زندان میروند. البته شباهتهایی بین زبانهای انگلیسی و فرانسه وجود دارد که ناشی از ریشه مشترک آنهاست.
س. به زندان میروند؟
ج. بله. فرانسویها در سال ۱۹۹۴ قانونی موسوم به قانون توبون[3] در مجلس تصویب کردهاند که مطابق آن استفاده از زبان فرانسوی در همه مکاتبات اداری دولتی، مدارس دولتی و … اجباری است. حتی ایستگاههای رادیویی فرانسه باید همهچیز، حتی آهنگها را به زبان فرانسوی پخش کنند. آگهیهای بازرگانی نیز نباید به زبان انگلیسی باشند؛ جز مواردی استثنایی که آنها هم باید بلافاصله با ترجمه فرانسوی پخش شوند. در نوشتههای رسمی فرانسه کاربرد واژههایی مانند «weekend» یا «parking» که انگلیسی هستند و در بسیاری زبانها عینا به کار میروند، خلاف است و مجازات در پی دارد. حتی امروز هم اگر شرکتی در بروشورهای تبلیغاتی خود از واژهها و متون انگلیسی استفاده کند، تحت تعقیب قرار میگیرد.
س. مثلا؟
ج. مثلا، در سال ۲۰۰۶ نمایندگی شرکت آمریکایی سیستمهای پزشکی جنرالالکتریک به علت نقض قانون توبون و کاربرد زبان انگلیسی مبلغ گزافی جریمه شد[4]. البته، معلوم است که همه اینها برای حفاظت زبان فرانسوی در برابر هجوم زبان انگلیسی است.
س. بگذریم. بهطورکلی به نظر شما فارسیسازی واژههای علمی چه ضرورتی دارد و چرا باید متون علمی را با برابرهای فارسی بنویسیم و بخوانیم؟
ج. این کار برای حفظ و تقویت زبان فارسی لازم است. زبان فارسی زبانی قوی و مقاوم و یکی از افتخارات ماست. این زبان توانسته است از حملههای متعدد که در طول تاریخ متحمل شده، سرافراز و پیروز بیرون بیاید و بعد از گذرکردن از نسلهای متمادی به ما برسد. درحالی که زبان و فرهنگ بسیاری از اقوامی که در گذشته مورد حمله و هجوم قرار گرفتهاند، حتی زبان تمدنهایی مانند مصر باستان منقرض شده، از بین رفته و آثار اندکی از آن باقی مانده است، اما ما امروزه متون فارسی صدها سال پیش را میخوانیم و میفهمیم. همسایههای ما مانند ترکیه، تاجیکستان و جمهوری آذربایجان به علت تغییر خط از این توانایی محروماند. ارتباط آنها با نوشتههای پیشین که ما آنها را سرمایههای زبانی میخوانیم قطع شده است. اما ما حتی در محاورههای روزانهمان برای تقویت اثرگذاری گفتارمان اشعار حافظ، سعدی، مولانا و دیگران را میافزاییم. گویی شاعران، نویسندگان و دانشمندانی که هزار سال پیش میزیستهاند معاصر ما هستند. حالا که این میراث افتخارآفرین به دست ما رسیده و به حکم تاریخ ما نگهبان و پاسدار آن شدهایم، نباید به آسانی آن را از دست بدهیم و در انقراض آن سهیم شویم؛ با این بهانه که جوانان ما در مجامع علمی عقب میمانند (که البته بهانهای بیش نیست)! اگر امروزه نکوشیم زبان فارسی را به زبانی برای بیان روشن و دقیق مفاهیم علمی تبدیل کنیم، چند سال دیگر نخواهیم توانست، چون در این صورت چند سال دیگر همین میراث گرانقدر زبانی به اندازهای سست و ضعیف خواهد شد که بازگرداندن و نجات آن کاری خواهد بود بس دشوار و زمانبر.
س. اما هماکنون زبان بسیاری از مجامع علمی انگلیسی است و کسی که انگلیسی نمیداند، نمیتواند در آنها شرکت فعال و مفید داشته باشد.
ج. بله. همینطور است. زبان بسیاری از مجامع علمی انگلیسی است؛ اما نه همه آنها. امروزه همه علم به زبان انگلیسی نوشته نمیشود، بلکه علم به زبانهای دیگر هم نوشته میشود و زبان انگلیسی تنها میداندار عرصه علم نیست. هرچه باشد، من ارتباطی بین دانستن زبان انگلیسی و پاسداری از زبان فارسی نمیبینم. جوانان تحصیلکرده اروپایی عموما در آنِ واحد بدون لکنت به چند زبان صحبت میکنند. مطمئنم شما هم این را مشاهده کردهاید. پاسداری از زبان فارسی راه یادگیری زبان انگلیسی را مسدود نکرده است. چرا به بهانهای واهی باید مسیر تکاملی زبان فارسی، یعنی میراث گرانبهای پدرانمان را که فقط به ما تعلق ندارد، بلکه متعلق به نسلهای آینده هم هست، ببندیم، آن را تخریب کنیم و به انقراض بکشانیم؟
س. ولی به نظر بعضیها زبان انگلیسی بینالمللی و علم است!
ج. زبان پدیدهای است که دائم در حال تغییر است و مناسبات زبانی همواره یکسان نمیمانند. اگر در تاریخ جوامع انسانی، حتی در همین چند دهه اخیر اندکی پژوهش کنیم، به آسانی درمییابیم که در زمانهای مختلف زبانهای گوناگونی گسترش برونمرزی داشتهاند و بهاصطلاح بینالمللی شدهاند. پیرمردها و پیرزنهای ما به یاد دارند که چند ده سال پیش، یعنی زمانی که آنان در مدارس تحصیل میکردند، زبان فرانسه زبان دوم کشور ما شمرده میشد، نه زبان انگلیسی. اگر به تاریخ مراجعه کنیم مشاهده میکنیم که اتفاقا در دورهای از تاریخ حتی همین زبان فارسی ما هم یکی از زبانهای جهانی بوده است. بیایید فقط به امروز نگاه نکنیم. حالا چندصباحی نوبت به زبان انگلیسی رسیده، از مرزهای ملی خود پا فراتر نهاده و بهاصطلاح بینالمللی شده و برتری یافته است. باید در مسائل اجتماعی، بهویژه موضوعهای زبانی، از دایره تنگ و محدود روزمرگی فراتر برویم و صدها سال قبل و بعد را هم ببینیم. در مسائل زبانی باید حرفی از جنس زمان به میان آوریم.
س. پس شما موافق واردکردن برابرهای فارسی واژگان علمی به کتابهای درسی هستید؟
ج. هم بله و هم نه. به نظرم این سؤال شما پرسشی کلان است که پاسخ کلان میطلبد و ما فضا و فرصت کافی برای پرداختن به آن را در اختیار نداریم؛ اما بهطور خلاصه عرض میکنم؛ میدانیم که زبان پدیدهای پویا و همیشه در تغییر و مانند رودی در حرکت است. در هر شبانهروز دهها میلیون نفر زبان فارسی را پیوسته بهکار میبرند؛ بنابراین، تغییر از ویژگیهای ذاتی آن است. حتما خود تجربه کردهاید که در چند سال اخیر بهویژه به علت گسترش شبکههای اجتماعی مجازی، مخصوصا شبکههای مبتنی بر تلفن همراه شیوه نگارش جوانان و نوجوانان تغییر کرده است. چنین شیوهای را در نوشتههای ۱۰ سال پیش مشاهده نمیکنیم. این نوع تغییرات معمولا ناآگاهانه و بدون برنامهریزی روی میدهند. از سوی دیگر، برای پاسداری از زبان، غنیترکردن یا پالایش آن، لازم است گاه آگاهانه گام برداشت و برای آن برنامهریزی کرد. جانشینکردن واژههای فارسی در متون علمی کاری است از جنس «برنامهریزی زبان». «برنامهریزی زبان» کوششی برنامهریزیشده، سترگ و ناگزیر درازمدت، برای ایجاد تغییرهای کوچک یا بزرگِ هدفمند در زبان است؛ مثلا به منظور احیا، اصلاح، پالایش، معیارسازی، افزایش تعداد کاربران، نوسازی واژگان، غنا و گسترش واژگان، سادهسازی یا نگهداری آن برنامهریزی میکنند. زبان پدیدهای طبیعی، سترگ و فراگیر و متعلق به مردمانی است که به آن سخن میگویند؛ اما «برنامهریزی زبان» بهعکس، کوششی مصنوعی، روشمند، تعمدی و آیندهنگرانه برای اصلاح، نگهداری، تقویت یا نجات زبان است که معمولا از سوی دولتها ولی با کمک افراد و سازمانهای مردمنهاد انجام میشود.
س. پس نتیجه میگیریم که شما موافق برابرسازی و برابرگزینی برای واژههای علمی بیگانه هستید؟
ج. بله. همینطور است. اگر میخواهیم زبانمان زنده، پویا و غنی بماند، باید برای واژههای بیگانه آن برابرسازی کنیم و نگران نباشیم که جوانان نخواهند توانست از منابع دست اول استفاده کنند. در برنامهریزی زبان، برابرسازی واژههای بیگانه کاری درست، بجا و حتی الزامی است که باید بهطور مستمر انجام شود. کافی است نگاهمان را از نسل حاضر برداریم و به نسلهای بعدی و بعد از آنها هم نظری بیندازیم. اگر چگالی واژههای بیگانه در زبانی بیشتر از حدی باشد، میگویند آن زبان رو به انقراض میرود. پس، برابرگذاری واژههای بیگانه امری اجتنابناپذیر است.
س. پس مخالفت شما از چه نظر است؟ آیا معتقدید که این کار باید با برنامهریزی و حسابشده انجام شود؟
ج. بله. گفتم که در برنامهریزی زبانی باید سخنگویان زبان را در درجه اول اهمیت قرار داد. اگر سخنگویان مایل نباشند برابرهای ما را بپذیرند، کار برنامهریزی خوب پیش نمیرود و همه بافتههای ما پنبه خواهد شد؛ به عکس، اگر آماده پذیرش باشند و از برابرهای پیشنهادی استقبال کنند، کار بهتر پیش خواهد رفت و احتمال توفیق برنامه افزایش خواهد یافت. از الزامات برنامهریزی «شناخت» است. منظورم فقط شناخت خود زبان نیست، بلکه وضعیت و موقعیت زبان، مجموعه افکار، ارزشها، باورها، نگرشها، تعصبات و بهطورکلی عقاید، نگرشها، هنجارها و نیز سرمایههای زبانی سخنگویان زبان هم هست که در مجموع «فرهنگ زبان» را تشکیل میدهند. به همین علت برنامهریزیهای زبانی یکشبه و بدون درنظرگرفتن فرهنگ زبان و مشارکت و همکاری سخنگویان، نتیجه مطلوب بهبار نمیآورد. مخالفت من به دو علت است: نخست، نباید در این کار عجله کرد و به شیوهای انقلابی تعداد بسیار زیادی واژه جدید را ناگهان در یک حرکت به کتاب درسی جدیدالتألیفی وارد کرد. این کار باید به تدریج و با احتیاط بیشتر صورت میگرفت تا واکنش مخاطبان به حداقل می رسید. دوم، برخی از واژههای پیشنهادی گرتهبرداریشده فرهنگستان ادب فارسی دقیق و مناسب نیستند؛ اما به اجبار باید رواج یابند. توجه داشته باشیم واژههای فرهنگستان باید پیشنهادی باشند نه اجباری. طبیعی است که مخاطبان در برابر اجبار موضع میگیرند و مخالفت میکنند.
س. واردکردن ناگهانی تعداد زیادی واژه جدید به یک کتاب درسی چه عیبی دارد؟ برخی موافقان میگویند واژهها پس از مدتی جا میافتند و رواج پیدا میکنند.
ج. شما خود مؤلف هستید و مطمئنم درک میکنید چه میگویم. وقتی شما متنی مینویسید، در تمام مدت نوشتن، مخاطب را در برابر خود تصور میکنید و خطاب به او و برای او مینویسید. نخستین شرط موفقیت در نوشتن، مخاطبشناسی است. شما پیش از آنکه برای نوشتن دست به کار شوید، باید واژگانی را که در ذهن مخاطب وجود دارد، بشناسید و برای انتقال هرچه بهتر و روانتر پیام، از این واژگانِ آشنا استفاده کنید. هدف شما از نوشتن انتقال پیام است به آسانترین و روانترین شکل ممکن. مخاطب باید واژههای متن را بشناسد تا بتواند پیام نویسنده را هرچه سریعتر و آسانتر دریابد. حالا اگر در متن از واژههایی استفاده کنید که در ذهن مخاطب شما وجود ندارند و مخاطب مفاهیم آنها را نمیداند، کار را برای او دشوار کردهاید و به همان میزان از اعتبار خود کاستهاید، چون متنی غیرقابلفهم ارائه دادهاید. واژههای متن باید شفاف باشند، بهگونهای که هنگام خواندن خود را در متن نشان ندهند و به رخ نکشند؛ بلکه بهعکس، تا حد ممکن مفهومی را که پشت آنها قرار دارد برسانند و نشان دهند. اگر اینطور نباشد، واژهها خود مشکلساز میشوند. مخاطب هنگام خواندن متن نمیتواند روان و واضح متن را دنبال کند. دچار سرگشتگی و خستگی میشود و در نتیجه متن تبدیل میشود به جملههایی پر از معما و چیستان که خواننده باید خواندن را رها کند و به دنبال معنی و مفهوم آنها بگردد. در این صورت او نسبت به پالایش و اصلاح زبان فارسی هم بیاعتقاد میشود و این کار را هرجومرج زبانی میداند. هرچه تعداد واژههای نو در متن بیشتر باشد، به همان اندازه متن دشوارتر، سنگینتر و خستهکنندهتر میشود. در این صورت انتقال پیام بهروشنی و به آسانی انجام نمیشود. قابل پیشبینی است که خوانندگان متن کتابهای درسی زیستشناسی به علت چگالی بیش از اندازه واژههای نو و ناآشنا تا چه اندازه دچار سرگشتگی خواهند شد.
س. واردکردن واژههای نو مخصوص کتابهای زیستشناسی نیست، بلکه این کار برای همه کتابهای جدیدالتألیف دیگر انجام شده است؛ اما برخی میگویند که بعضی از درسها قبلا واژههای نو را وارد کتابهای درسی کردهاند، بنابراین اکنون مشکل کمتری دارند. درحالیکه گروه زیستشناسی نسبت به واژههای نو مقاومت نشان داده و اکنون مجبور شده است واژههای بسیاری را ناگهان وارد کتابهای درسی کند.
ج. این ادعا درست نیست. کتابهای درسی اشیایی نیستند که از چشم افراد جامعه مخفی بمانند. هرچه هستند، در سراسر کشور به بهایی اندک یافت میشوند، در اختیار هستند و همگان بهآسانی به آنها دسترسی دارند. کافی است یکی از کتابهای درسی زیستشناسی دبیرستانی را برداریم و برابرهای فارسی را در آنها جستوجو کنیم. بسیاری از واژههای علمی کتابهای درسی زیستشناسی از واژههای نو و برابرهای فارسیشده است و نسبت آنها کمتر از کتابهای درسی دیگر نیست. مثلا اگر کتاب زیستشناسی سال چهارم را برداریم و واژههای نو را در آن جستوجو کنیم، تعداد زیادی واژه نو فارسی در آن مشاهده میکنیم؛ مانند: آمیزش همسانپسندانه، آغازگر، جانشینی، جدایی تولیدمثلی، درخت تبارزایشی، خزانه ژنی، درونهمزیستی، درونآمیزی، رانش ژن، رونویسی، ژن خودناسازگار، ژندرمانی، شایستگی تکاملی، قارچریشهای، کاوشگر، غربالکردن، کُنام، گلسنگ، گونهزایی، نازایی دورگه، همزیست، همسفره، همیوغی، همهچیزخوار، همیاری. بسیاری از اصطلاحات گیاهشناسی و جانورشناسی و ژنتیک که هماکنون در کتابهای درسی وجود دارند، در واقع برابرهای فارسیاند. به نظرم منشأ این ادعا تفاوت وسعت و گستره زیستشناسی با موضوعهای دیگر است. زیستشناسی به علت گستردگی نسبی موضوع و شاخهها، تعداد بسیار زیادی واژه دارد. میتوان ادعا کرد که تعداد واژههای زیستشناسی دهها برابر برخی موضوعهای درسی دیگر است. کافی است تعداد و تنوع گروههای واژهگزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی را در نظر بگیرید. چند گروه در این فرهنگستان مشغول واژهگزینی هستند؟ چند گروه از آنها در حوزه علوم زیستی واژهسازی میکنند؟ تعداد آنها نسبت به موضوعهای دیگر تعجبآور است: پروتگانشناسی، ژنشناسی، میکروبشناسی، علوم گیاهی، سلامت، علوم دارویی، تغذیه، پزشکی، استخوان پزشکی، علوم پایه پزشکی (فیزیولوژی-پاتولوژی)، علوم تشریحی. تازه اینها علاوهبر گروههای پزشکی، تغذیه، علوم و فناوری غذایی، کشاورزی -شاخه علوم باغبانی، کشاورزی- شاخه زراعت و اصلاح نباتات، مهندسی منابع طبیعی، شاخه جنگل و محیط زیست هستند.
س. نام شما به عنوان مؤلف در شناسنامه کتاب درسی پایه دهم آورده شده است، اما شما گفتید که با هجوم یکباره و بیبرنامه تعداد بسیار زیادی از واژههای نو به این کتاب مخالف بودهاید. آیا این دو ادعا با هم متناقض نیستند؟
ج. نام من به عنوان مؤلف در کتاب ذکر شده، ولی ورود واژگان نو و نیز بسیاری تغییرات دیگر بدون مشورت یا رضایت من انجام گرفته است. هیچکس از من نپرسید که آیا موافق ورود ناگهانی این تعداد واژه نو هستم یا مخالف. فقط به من اطلاع دادند که قرار است با هجوم واژههای نو روبهرو شویم. نمیدانم از لحاظ حقوقی موضوع چگونه است. امروز میتوان این موضوع را روشنگری کرد و به اطلاع برخی از معلمان، دانشآموزان و والدین آنها که این گفتوگو را میخوانند، رساند، ولی نمیدانم آیندگان روی کارهای ما چه قضاوتی خواهند کرد. آنها ممکن است این مصاحبه را نخوانند و در نتیجه از جزئیات کار باخبر نباشند. متأسفانه آنان درباره ما قضاوت خواهند کرد.
[1] acide désoxyribonucléique
[2] Syndrome d’immunodéficience acquise
[3] (Loi Toubon) loi no 94-665 du 4 août 1994 relative à l’emploi de la langue françaiseH ;L
[4] https://goo.gl/MhJzJK
بدون دیدگاه